درس نهم
روان شناسی و اخلاق
وظیفه علم اخلاق
آموزش کیفیّت تدبیر و تربیت نفس در زمینههای تربیتی
این آموزش نیازمند این است که نفس چیست، چه استعدادهایی دارد؟
بنابراین نفس چه مراحلی از رشد و کمال را باید پیموده و چه ملکاتی را کسب و از چه رذایلی باید دوری کند؟
ارتباط روانشناسی با علم اخلاق در این است که علم اخلاق اصول موضوعه را پایهی کار خود قرار میدهد،
به ویژه «رابطهی انسان با خود» که ارتباط آن با روانشناسی عمیقتر است.
نفس، هرمی سه بعدی
ابعاد سهگانه نفس:
1. بُعد آگاهی و شناخت.
علم از ابعاد روشنِ نفس است و نفس بیش از یک حقیقت ندارد و در ذات آن علم نهفته است. علم، عین وجود نفس است.
2. بُعد قدرت.
در نهاد انسان تواناییهایی وجود دارد. توانایی مبدأ فعالیت است، فعالیت به تلاشهای جسمانی منحصر نمیشود؛
و وقتی بدن فعالیت نمیکند نفس به فعالیّتهای درونی میپردازد، مثل اینکه چیزی را درک کرده یا تصدیق میکند.
ارادهای که از نفس برمیخیزد مبدأیی دارد که سرچشمهی کارها در ذات نفس و درون روح است.
3. بُعد محبّت.
کمترین بعد محبت «حبّ نفس» است که در ذات نفس، محبّت به خود یا خوددوستی وجود دارد.
محبّت در ذات نفس منحصر به خوددوستی یا حبّ ذات نیست؛ بلکه عشق به خدا و پرستش او نیز جزو گرایشهای فطری انسان است.
بنابراین سه بُعد علم و قدرت و محبت؛ از همان اول به طور فطری ارتباطی هر چند ضعیف با خدا دارند.
این سه بُعد در مقام بسیط بودن نفس (در رأس هرم) عین نفس است ولی در مقام تفصیل به سه قسم علم، محبت و قدرت تقسیم میشود.
حرکت نفس به سوی هدف، انجذابی است به سوی خدا.
از یکطرف هدف (خدا) انسان را به سوی خودش میکشاند، از سوی دیگر نفس به سوی خدا حرکت میکند.
مثل جاذبهی آهن ربا (که آهن را به سوی خود میکشاند) و آهن ( که به سوی آهنربا حرکت میکند).
انگیزههای اصلی نفس
3. «لذّتجویی» و «سعادتطلبی»: شاد بودن و گذران زندگی به خوبی
الف. حبّ بقا و شاخههای آن
1. اگر انسان تشخیص داد که حقیقت نفس تنها وجود مادی بدن اوست و زندگی در حیات دنیا خلاصه میشود و پس از مرگ موجودیتی ندارد، «غریزهی حب بقا» نمودی متناسب با این معرفت مییابد و به شکل آرزوهای دراز و علاقهی شدید به عمر طولانی بروز خواهد کرد و دوست دارد که در این دنیا باقی بماند.
2. اگر انسان به حدی از معرفت رسید که دربارهی خود و جهان به شناختی عمیقتر دست یافت که دنیا مرحلهی گذر و مقدماتی است، به این زندگی دل نبسته و به مراحل بالاتر میاندیشید و به کارهایی میپردازد که برای آخرت مفیدتر است، در این صورت انگیزة حبّ بقا که وی را به این کارهایی وامیدارد به دنیا پشت کند و به آخرت روی آورد.
ب. کمال خواهی
کمالخواهی دو قسم دارد و در دو میل بروز میکند: قدرتطلبی و حقیقتجویی.
1. قدرتطلبی
2. حقیقت جویی
دومین جلوهی کمالخواهی، حقیقتجویی، علمدوستی و آگاهیطلبی است.
علم یکی از ابعاد نفس است و انسان چون خود را دوست میدارد، این بُعد علم را نیز دوست میدارد.
حقیقتطلبی در انسان ذاتی و فطری است.
ج) لذّتجویی و سعادتخواهی
سومین غریزة اصلی انسان، میل به کامجویی، رفاه و سعادتخواهی است.
شامل سه بخش:
1. مربوط به بدن انسان: مثل غریزة تغذیه و جنسی؛
2. میان روان و بدن: مثل زیباییدوستی و جمالطلبی مادی و معنوی؛
3. مخصوص روح و روان: عواطف و احساسات و انفعالات.
نکات تکمیلی: 1. ارتباط و آمیزش انگیزهها
1. ارتباط و آمیزش انگیزهها
2. تأثیر انگیزهها در ارزش اخلاقی
3. تزاحم انگیزهها
پرسش: معیار انتخاب انسان از میان خواستههای مختلف بر چه اساسی انجام گیرد؟
پاسخ: گزینش انسان منحصر در نیروی طبیعی نیست؛ بلکه عامل انسانی شناخت و تشخیص انگیزهای بهتر و باقیتر است.
4. انگیزههای پنهان
پاسخ: منشأ مغالطه اشتراک لفظی «حبّ ذات» و «حبّ نفس» است که در در دو اصطلاح جداگانه به کار میروند.
حب ذات: ابعاد اساسی نفس
حب نفس: هواپرستی و خودخواهی است که در علم اخلاق نکوهش شده.
نفس در علم اخلاق = یکی از اعتبارات روح، که مبدأ گرایشهای نامطلوبی است که انسان را به پستی سوق میدهد.
نفس در اصطلاح فلسفی = عین نفس یا خود و جوهرهی وجود انسان
هیچ موجود ذیشعوری نمیتواند موجود باشد و به نفس یا به خود محبّت نداشته باشد.
فرضِ نیستیِ حبّ ذات و خوددوستی به نفیِ خودِ ذات و نبود نفس میانجامد.
علم به نفس = خود نفس. نفس انسان نمیتواند وجود داشته باشد و عالم به خودش نباشد؛ (نفس، حقیقتی جدا از علم به نفس نیست).
1. آدمی میل دارد برای همیشه در لذّت و خوشی به سر برد.
2. ارضای این میل چیز نامطلوبی نیست و امر به خودداری از آنها برای رسیدن به لذایذ عمیقتر است که به آخرت لطمه نزند.
موضوع :